لغت نامه دهخدا
- زیرپای آوردن ؛ در دو شاهد زیر از فردوسی ظاهراً بمعنی پریدن و پیمودن و بمجاز تصرف کردن ، در اختیار گرفتن آمده است :
که سودابه را باز جای آورند
سراپرده را زیرپای آورند.فردوسی.همه مرز را زیرپای آوریم
مراد دل خود بجای آوریم.فردوسی. || باجگزار وذمی. || ( اِ مرکب ) پاپوش و کفش. ( ناظم الاطباء ).
- زیرپا آوردن ادیم یمن ؛ عبارت از حاجیان که بعد از ادای حج کفش در پا کنند. ( آنندراج ). رجوع به زیرپایی شود.