رصدی

لغت نامه دهخدا

رصدی. [ رَ ص َ ] ( ص نسبی ، اِ ) منسوب به رصد. ( یادداشت مؤلف ). راهدار و محافظ راه. || باجگیر. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || عالم هیأت. رصدکننده. راصد. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب ) ۱ - عالم هیئت ، رصدکننده . ۲ - راهدار، محافظ راه . ۳ - باجگیر.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - عالم هیئت رصد کننده راصد . ۲ - راهدار محافظ راه . ۳ - باجگیر .

ویکی واژه

عالم هیئت، رصدکننده.
راهدار، محافظ راه.
باجگیر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال زندگی فال زندگی فال احساس فال احساس فال عشق فال عشق