داخلی. [ خ ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به داخل ، درونی. مقابل خارجی و بیرونی. اندرونی. باطنی. - استعمال داخلی ؛ خوردن و آشامیدن و حقنه ( در دوا ) .مقابل استعمال خارجی ، که اندرونی است. رجوع به داخلة شود.
فرهنگ معین
(خِ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - درونی ، اندرونی . ۲ - مربوط به داخل یک کشور یا یک ناحیه یا یک مؤسسه و غیره .
فرهنگ عمید
درونی، اندرونی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - درونی اندرونی مقابل خارجی . ۲ - مربوط به داخل یک کشور یک ناحیه یک موسسه و غیره .
ویکی واژه
interno درونی، اندرونی. مربوط به داخل یک کشور یا یک ناحیه یا یک مؤسسه و غیره.