یک لاقبا

لغت نامه دهخدا

یک لاقبا. [ ی َ / ی ِ ق َ ] ( ص مرکب ) یک قبا. که تنها یک قبای بی آستر در بر دارد. || سخت فقیر. بی چیز. نادار. درویش. مفلس. ( یادداشت مؤلف ) :
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یک لاقبایان را.سیدمحمدحسین شهریار.و رجوع به یک قبا شود.

فرهنگ معین

( ~. قَ ) (ص مر. ) (عا. ) بی چیز، تهی دست .

فرهنگ فارسی

(صفت ) بی چیز بی نوا تهیدست : اگر پطرس شاه دختربامیرهوشنگ که شاهزاده است و لشکر و سایه و مملکت دارد ندهد بمن که شاگرد قهوه چی هستم و یک لاقبادختر می دهد.

ویکی واژه

(عا.)
بی چیز، تهی دست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال میلادی فال میلادی فال جذب فال جذب