یک ریز

لغت نامه دهخدا

یک ریز. [ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) متصل. پیوسته. دائم. مدام. پیاپی. پشت هم. ( یادداشت مؤلف ). پشت سرهم. پی درپی : او یک ریز حرف زد.

فرهنگ معین

( ~. ) (ق . )(عا. )پشت سر هم ، پی درپی .

فرهنگ عمید

پی درپی و پشت سرهم.

فرهنگ فارسی

پشت سرهم پی درپی .

ویکی واژه

پیوسته، پشت سر هم، مدام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال راز فال راز فال قهوه فال قهوه فال درخت فال درخت