یومیه

لغت نامه دهخدا

یومیه. [ ی َ / یُو می ی َ / ی ِ ] ( از ع ، ص نسبی ، اِ ) روزانه. هرروز. هرروزه. همه روزه. ( یادداشت مؤلف ). روزانه و هرروزی. ( ناظم الاطباء ). || چیزی که هرروز به طور استمرار به کسی می دهند. ( ناظم الاطباء ). میاومة. آنچه مرتب هرروزی از نان و یا پول و جز آن کسی را دهند. آنچه هر روز دهند از مواجب و مزد و مانند آن. ( یادداشت مؤلف ).
- اخراجات یومیه ؛ خرجهای هرروزی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(یُ یِ ) [ ع - فا. ] (ق . ) روزانه ، مخارج روزانه .

فرهنگ فارسی

روزانه مخارج یومیه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم