هیضه

لغت نامه دهخدا

( هیضة ) هیضة. [ هََ ض َ ] ( ع مص ) بازگردان کردن غم واندوه یا خوگر شدن بدان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || بازگشتن بیماری بعد بیماری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || ناگوارد افتادن طعام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || به راه افتادن شکم. اسهال. ( اقرب الموارد ). رفتن شکم. روانی شکم. ( زمخشری ). پیچاک شکم. شکم روش. هَیْضَة، بیرون شدن مواد فاسد ناگوارده با قی یا اسهال با سختی و عنف. ( کشاف اصطلاحات الفنون از بحر الجواهر ). || ( اِ ) اسهال و قی با هم. ( از اقرب الموارد ). طساءة. ( بحر الجواهر ) :
جان از درون به فاقه و طبع از برون به برگ
دیو از خورش به هیضه و جمشید ناشتا.خاقانی.آدم از آن دانه که شد هیضه دار
توبه شدش گلشکر خوشگوار.نظامی.ز سیری مباش آن چنان شادکام
که از هیضه زهری درافتد به جام.نظامی.- هیضه زدن ؛ قی و اسهال کردن پی هم بسبب ناگواری طعام. ( آنندراج ) :
ای مرد قناعت است خواهش پی کن
قطع نظر از حاصل روم و ری کن
زین گونه که کرس ( ؟ ) می خوری بر سر هم
کو هیضه زن به کشت عالم قی کن.مسیح کاشی ( از آنندراج ).مگس سان هر یکی صد بوسه میزد
که چندین هیضه زان سنبوسه میزد.ملافوقی یزدی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(هَ ض ) [ ع . هیضة ] (اِ. ) اسهال شدید همراه استفراغ بر اثر سوءهاضمه .

فرهنگ عمید

اسهال، قی و اسهال.

فرهنگ فارسی

اسهال، قی واسهال
(اسم ) اسهال شدید توام با استفراغ در اثر سوئ تغذیه بطور انفرادی دراشخاص عارض میشود وبصورت همه گیر در نمی آید وبای پائیزی ثقل سرد .

ویکی واژه

هیضة
اسهال شدید همراه استفراغ بر اثر سوءهاضمه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال مارگاریتا فال مارگاریتا