هزارخانه

لغت نامه دهخدا

هزارخانه. [ هََ / هَِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) هزارلا. سی تو. ( حاشیه برهان چ معین ). هزارتو. قسمتی از احشاء گیاه خواران مانند گوسفند و گاو که چندین لا دارد. ( یادداشت به خط مؤلف ). شکنبه گوسفند. ( آنندراج ). چیزی است که با شکنبه گوسفند می باشد، و شکنبه را نیز گویند. ( برهان ). || هزاربیشه. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هزاربیشه شود.

فرهنگ معین

( ~. نِ ) (اِمر. ) نک . هزارتو.

فرهنگ عمید

= هزارلا

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- هزارتو هزارلا. ۲- شکنبه.

ویکی واژه

نگاه کنید هزارتو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال ورق فال ورق فال ای چینگ فال ای چینگ فال آرزو فال آرزو