یاوند

لغت نامه دهخدا

یاوند. [ وَ ] ( اِ ) پادشاه ، یاوندان ؛ پادشاهان. ( فرهنگ اسدی ) ( از جهانگیری ) ( از برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( از ناظم الاطباء ) :
چو یاوندان به مجلس می گرفتند
زمجلس مست چون گشتند رفتند.رودکی ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).|| ( نف ) یابنده و آنچه چیزی یافته باشد. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(وَ ) (اِ. ) پادشاه . ج . یاوندان .

فرهنگ عمید

۱. خداوند.
۲. پادشاه.

فرهنگ فارسی

پادشاه یاوندان پادشاهان

فرهنگ اسم ها

اسم: یاوند (پسر) (فارسی) (تلفظ: yāvand) (فارسی: ياوند) (انگلیسی: yavand)
معنی: پادشاه، ( در قدیم ) فرمان روا

ویکی واژه

پادشاه.
یاوندان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال پی ام سی فال پی ام سی فال احساس فال احساس فال فنجان فال فنجان