یارایی
یارایی. ( حامص ) نیرو. قوت. طاقت. توان. تاب. استطاعت. این کلمه غالباً با «دادن » و «کردن » صرف شود چنانکه گویند دلم یارایی نداد. چشمم یارایی نمی کند ببینم. عقلم یارایی نمی کند بفهمم. زورم یارایی نداد بردارم. عمرش یارایی نکرد.
(حامص . ) ۱ - توانایی ، طاقت . ۲ - جرأت ، دلیری . ۳ - مجال ، فرصت .
۱. توانایی، طاقت، قدرت.
۲. دلیری، یارگی.
۱- توانایی قدرت . ۲- جرات .
توانایی، طاقت.
جرأت، دلی
مجال، فرصت.