گلخن تاب

لغت نامه دهخدا

گلخن تاب. [ گ ُ خ َ ] ( نف مرکب ) آنکه حمام راگرم کند. ( آنندراج ). آنکه گلخن افروزد :
به گلخن چون روم از ننگ گلخن تاب در بندد
به روی ناکسی چون من در بستان که بگشاید؟وحشی ( از آنندراج ).از جهان دل بغم عشق تو الفت دارد
همچو دیوانه که هم صحبت گلخن تاب است.سلیم ( از آنندراج ).|| ( اِ مرکب ) سوخت که در گلخن سوزند. ( یادداشت مؤلف ). || آلتی که بدان گلخن سوزند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص فا. ) تون تاب ، کسی که آتش خانة حمام را روشن می کند.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آنکه گلخن ( گرمابه ) را گرم سازد تون تاب . ۲ - سخت گلخن .

ویکی واژه

تون تاب، کسی که آتش خانة حمام را روشن می‌کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال انبیا فال انبیا فال احساس فال احساس فال نوستراداموس فال نوستراداموس