گروش
گروش. [ گ ِ رَ وِ ] ( اِمص ) عمل ِ گرویدن. ایمان آوردن : نخست خود را هست کنم و عقد کنم و موجود کنم از گروش ، که : آمنوا... ( کتاب المعارف بهأولد ).
(گِ رَ وِ ) (اِمص . ) ایمان آوردن .
گرویدگی، ایمان آوردن.
گرویدگی، ایمان آوردن
( اسم ) ایمان آوردن : نخست خود را هست کنم و عقد کنم و موجود کنم از گروش که ...
ایمان آوردن.