گدار

لغت نامه دهخدا

گدار. [ گ ُ ] ( اِ ) معبر . ممر: اسگدار؛ اسب گدار. گاوگدار. کبک گدار.
- بی گدار به آب زدن ؛ بی احتیاط به کاری قیام کردن. بی فکر کاری را انجام دادن.

فرهنگ معین

(گُ ) (اِ. ) معبر و گذرگاه در آب ، پایاب ، جای کم عمق رودخانه که می توان پهنای آن را بدون شنا کردن پیمود.

فرهنگ عمید

۱. گودی ته دره.
۲. جایی از رودخانه که خشک و بی آب باشد.
۳. گذار و عبور.
۴. معبر و گذرگاه.

فرهنگ فارسی

گودی ته دره وجائی ازرودخانه که خشک وبی آب باشد
۱ - ( اسم ) محل عبور معبر : اسب گدار کبک گدار ۲ - گذرگاه میان کویر باتلاق رودخانه . یا بی گدار باب زدن . بی احتیاط بکاری قیام کردن ملاحظ. اطراف و جوانب کار را نکردن .

دانشنامه عمومی

گدار یا آبنما ( به انگلیسی: Ford ( crossing ) ) به بخشی از سطح یک راه گفته می شود که دارای ارتفاع کمی است و آب از روی آن عبور می کند. گدار به طور طبیعی ایجاد می شود و حاصل عبور یک نهر یا جویبار از روی سطح جاده است.

ویکی واژه

پایاب، معبر، جایی از رودخانه که گودی کمی دارد و می‌توان از آن گذشت.
معبر و گذارگاه در آب، جای کم عمق رودخانه که می‌توان پهنای آن را بدون شنا کردن، پیمود.
گُداْر: در گویش گنابادی یعنی جویا شدن از حال و احوال ، پرس و جو از کاری یا چیزی یا کسی ، قنات ، کاریز ، راه عبور از کوه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم