لغت نامه دهخدا
ز زخم سمش گاوماهی ستوه
بجستن چوبرق و بهیکل چو کوه.فردوسی.و اگر بر زمین نگریستی تا پشت گاوماهی ملاحظه کردی. ( مجالس سعدی ).
- تا گاوماهی ؛تا آنسوی زمین : شمشیر علی بروز خندق از عمرو گذر کرد و زمین را بشکافت و به گاو ماهی رسید. ( داستان ).