کوچک شدن

لغت نامه دهخدا

کوچک شدن. [ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) خرد شدن. || کم وسعت و کم حجم شدن. || کم وسعت و کم حجم شدن. || اندک گشتن. || موردتوهین قرار گرفتن. خفیف شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

( ~ . شُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - کوتاه و تنگ شدن . ۲ - حقیر شدن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - خرد شدن . ۲ - کم وسعت و کم حجم شدن . ۳ - اندک گشتن . ۴ - مورد توهین قرار گرفتن . خفیف شدن .

ویکی واژه

کوتاه و تنگ شدن.
حقیر شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم