کنترل کردن. [ ک ُ رُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نظارت کردن. تفتیش کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). - خود را کنترل کردن ؛ نظارت داشتن عقل شخص بر احساسات و اعمال وی. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) نظارت کردن تفتیش کردن . یا خود را کنترل کردن . نظارت داشتن عقل شخص بر احساسات و اعمال وی .