کمانگیر. [ ک َ ] ( نف مرکب ) کمانداری را گویند که که در فن تیراندازی بی نظیر باشد. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). کماندار. ( فرهنگ فارسی معین ) : به نیروی دست کمانگیر او بیفتاد الانی به یک تیر او.نظامی. کمانگیر. [ ک َ ] ( اِخ ) لقب آرش است و او پهلوانی بوده ایرانی که یک تیر از آمل به مرو انداخته است و آن مسافت چهل روزه راه است. ( برهان ). لقب آرش تیرانداز منوچهر بوده که درمصالحه با افراسیاب از رویان مازندران تیر او به مرو رفت. ( آنندراج ). لقب پهلوانی آرش نام و بطور افسانه گویند تیری از آمل به مرو پرتاب کرد که چهل روز مسافت میان آن دو شهر است. ( ناظم الاطباء ) : اگر خوانند آرش را کمانگیر که از ساری به مرو انداخت یک تیر.( ویس و رامین ص 273 ).و رجوع به آرش شود.
فرهنگ معین
(کَ ) (اِ. ) ۱ - کسی که در فن تیر - اندازی با کمان ماهر باشد. ۲ - لقب پهلوانی آرش .
فرهنگ عمید
= کمان دار
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - کسی که به کمان مجهز است . ۲ - کسی که در تیر اندازی با کمان مهارت دارد کمانگیر : ( بر سر خاکش بجای شمع تیری مینهد هر که قربان کمانداران ابرو میشود ) . ( کلیم ) لقب آرش است و او پهلوانی بوده ایرانی که یک تیر از آمل به مرو انداخته است و آن مسافت چهل روزه راه است .لقب پهلوانی آرش نام و بطور افسانه گویند تیری از آمل به مرو پرتاب کرد و چهل روز مسافت میان آن دو شهر است .
فرهنگ اسم ها
اسم: کمانگیر (پسر) (فارسی) معنی: کماندار
فرهنگستان زبان و ادب
{archer, bowman} [ورزش] شخصی که به ورزش کمان گیری می پردازد
ویکی واژه
کسی که در فن تیر - اندازی با کمان ماهر باشد. لقب پهلوانی آرش.