کروشان. [ ک ُ ] ( اِخ ) بر حسب نسخه شاهنامه چاپ پاریس کروشان زمین آن سوی مرز چاچ است : سپهدار ترکان از آن روی چاج نشسته به آرام بر تخت عاج بمرز کروشان زمین هرچه بود ز برگ درخت وز کشت و درود بخوردند یکسر همه بار و برگ جهان را همی آرزوبود مرگ. و در نسخ دیگر بجای این کلمه بر آن مرز کهسار... آمده است و در این صورت لغت و شاهد آن موضوعاً منتفی است. رجوع به شاهنامه چ بروخیم ج 5 ص 1283 شود.
فرهنگ فارسی
برحسب نسخه شهنامه چاپ پاریس کروشان زمین آن سوی مرز چاچ است .
ویکی واژه
~ از کشورها و سرزمینهای ناشناخته در شاهنامه. به مرز کروشان زمین هرچ بود ..... ز برگ درخت وز کشت و درود این اصطلاح تاریخی را نیز باید در رده کروجان، تروجان، کروبان، کروخان، گروخان، قراخان، کوریجان قرار داد.