کتک زدن

لغت نامه دهخدا

کتک زدن. [ ک ُ ت َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) سیاست کردن. آزردن. جفا نمودن. ( ناظم الاطباء ). کسی را مورد ضرب ( کتک ) قرار دادن. ( فرهنگ فارسی معین ). زدن با هر چیز. زدن با دست یا چوب و امثال آن. زدن برای شکنجه.

فرهنگ معین

( ~ . زَ دَ ) (مص م . ) تنبیه بدنی کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) کسی را مورد ضرب ( کتک ) قرار دادن : [ فنی را کتک سختی زدم ... ] ( یکی بود یکی نبود )

ویکی واژه

picchiare
تنبیه بدنی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم