کتره

لغت نامه دهخدا

( کترة ) کترة. [ ک َ رَ ] ( ع اِ ) کوهان بلند. ( از اقرب الموارد ). کوهان بلند شتر. ( ناظم الاطباء ). کتر [ ک َ / ک ِ ]. ( منتهی الارب ). رجوع به کِتر و کَتر شود. || قطعه ای از کوهان. ( اقرب الموارد ). کَتر. ( منتهی الارب ). رجوع به کَتَر شود.
کتره. [ ک َ رَ / رِ ] ( ص ) به معنی پاره پاره و دریده است. ( آنندراج ). پاره پاره و ژنده. ( اوبهی ). و با قطره در لفظ و معنی انسب است چه قطره نیز پاره است و یحتمل قطره معرب کتره باشد. ( آنندراج ). و نیز در این معنی شاید مصحف لتره باشد. رجوع به لتره و رجوع به کتره کردن شود. || سخنان بی معنی و بی ترتیب که با هم ربطی ندارند. ( آنندراج ). بی معنی ( سخن ). بی ترتیب. ( فرهنگ فارسی معین ). گتره. رجوع به گتره و نیز رجوع به کتره ای شود.
کتره. [ ک َ ت َ رَ / رِ ] ( اِ ) ( در تداول مردم گیلان ) کفگیر چوبی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(کَ رِ یا رَ ) (ص . ) پاره پاره ، دریده .
( ~ . )(ص . ) (عا. ) بی معنی ، بی تربیت .

فرهنگ عمید

۱. پاره، دریده.
۲. یاوه و بی معنی.

فرهنگ فارسی

پاره، دریده، به معنی سخن یاوه وبی معنی هم میگویند
( صفت ) بی معنی ( سخن ) بی ترتیب
در تداول مردم گیلان کفگیر چوبی

ویکی واژه

(عا.)
پاره پاره، دریده.
بی معنی، بی تربیت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شمع فال شمع فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی