( کترة ) کترة. [ ک َ رَ ] ( ع اِ ) کوهان بلند. ( از اقرب الموارد ). کوهان بلند شتر. ( ناظم الاطباء ). کتر [ ک َ / ک ِ ]. ( منتهی الارب ). رجوع به کِتر و کَتر شود. || قطعه ای از کوهان. ( اقرب الموارد ). کَتر. ( منتهی الارب ). رجوع به کَتَر شود. کتره. [ ک َ رَ / رِ ] ( ص ) به معنی پاره پاره و دریده است. ( آنندراج ). پاره پاره و ژنده. ( اوبهی ). و با قطره در لفظ و معنی انسب است چه قطره نیز پاره است و یحتمل قطره معرب کتره باشد. ( آنندراج ). و نیز در این معنی شاید مصحف لتره باشد. رجوع به لتره و رجوع به کتره کردن شود. || سخنان بی معنی و بی ترتیب که با هم ربطی ندارند. ( آنندراج ). بی معنی ( سخن ). بی ترتیب. ( فرهنگ فارسی معین ). گتره. رجوع به گتره و نیز رجوع به کتره ای شود. کتره. [ ک َ ت َ رَ / رِ ] ( اِ ) ( در تداول مردم گیلان ) کفگیر چوبی. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ معین
(کَ رِ یا رَ ) (ص . ) پاره پاره ، دریده . ( ~ . )(ص . ) (عا. ) بی معنی ، بی تربیت .
فرهنگ عمید
۱. پاره، دریده. ۲. یاوه و بی معنی.
فرهنگ فارسی
پاره، دریده، به معنی سخن یاوه وبی معنی هم میگویند ( صفت ) بی معنی ( سخن ) بی ترتیب در تداول مردم گیلان کفگیر چوبی