لغت نامه دهخدا
کتره. [ ک َ رَ / رِ ] ( ص ) به معنی پاره پاره و دریده است. ( آنندراج ). پاره پاره و ژنده. ( اوبهی ). و با قطره در لفظ و معنی انسب است چه قطره نیز پاره است و یحتمل قطره معرب کتره باشد. ( آنندراج ). و نیز در این معنی شاید مصحف لتره باشد. رجوع به لتره و رجوع به کتره کردن شود. || سخنان بی معنی و بی ترتیب که با هم ربطی ندارند. ( آنندراج ). بی معنی ( سخن ). بی ترتیب. ( فرهنگ فارسی معین ). گتره. رجوع به گتره و نیز رجوع به کتره ای شود.
کتره. [ ک َ ت َ رَ / رِ ] ( اِ ) ( در تداول مردم گیلان ) کفگیر چوبی. ( یادداشت مؤلف ).