کاکویه. [ ی َ / ی ِ ] ( اِ )کاکو. ( آنندراج ). کاکوی. به زبان اهل بلخ به معنی برادر است. ( لباب الانساب ج 2 ص 23 ). رجوع به کاکو شود.
فرهنگ معین
(یَ ) (اِ. ) برادر مادر، دایی .
فرهنگ فارسی
چون پدر امیر علائ الدوله حسام الدین ابو جعفر محمد بن دشمنزیار خال سیده والده مجد الدوله ابن فخر الدوله دیلمی بود علائ الدوله را [ ابن کاکویه ] گفته اند. خاندان کاکویه شعبه ای از سلسله دیالمه است که از ۳۹۸ ه ق . / ۱٠٠۷ م . تا ۴۴۳ ه ق . / ۱٠۶۱ م . در مرکز و مغرب ایران سلطنت کردند . پسر کاکویه اصفهان را در ۳۹۸ ه ق . در تصرف آورد و بعدا چون سمائ الدوله خلع شد وی جای او را در همدان گرفت . فرزندان او در اصفهان و همدان و یزد و نهاوند و غیره مدتی حکومت کردند . و چون سلجوقیان در ۴۴۳ ه ق .این نواحی را مسخر کردند دیالمه کاکویه از استقلال افتادند . ازین خاندان دو تن شهرت دارند : علائ الدوله ابوجعفر محمد ( جل. ۳۹۸ ه ق . / ۱٠٠۷ م . ) ظهیرالدین ابومنصور فرامرز ( جل. ۴۳۳ ه ق./ ۱٠۴۱ م . - ۴۴۳ ه ق. / ۱٠۵۱ م . ) . ( اسم ) برادر