ژاژه

لغت نامه دهخدا

ژاژه. [ ژَ / ژِ ] ( اِ ) ژاژ. علف بیمزه. || سخنان هرزه. ( برهان ).

فرهنگ معین

(ژِ ) (اِ. ) نک ژاژ.

فرهنگ عمید

ژاژ، سخن یاوه و بیهوده.

فرهنگ فارسی

ژاژ، سخن یاوه و بیهوده
( اسم ) ۱ - بوته گیاهی است بغایت سفید و شبیه بدرمنه در نهایت بی مزگی و هر چند شتر آن را بخاید نرم نشود و بسبب بیمزگی فرو برد . توضیح : درباره هویت این گیاه اختلاف است . مولف برهان آن را علفی دانسته که در دوغ کنند و هم آنرا نوعی کنگر نوشته و مرادف خار شتر دانسته است . مرحوم دهخدا در لغت نامه آنرا همان کاکوتی میداند . ۲ - تره دوغ یعنی آنچه از رستنی که در دوغ و ماست کنند . ۳ - سخن بیهوده یاوه .

فرهنگستان زبان و ادب

{jabber} [مهندسی مخابرات] جریان پیوستۀ داده های تصادفی که در نتیجۀ برخی خرابی ها به شبکه منتقل می شود

ویکی واژه

نک ژاژ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال تماس فال تماس فال عشقی فال عشقی فال مارگاریتا فال مارگاریتا