ژاژخای

لغت نامه دهخدا

ژاژخای. ( نف مرکب ) رجوع به ژاژخا شود :
دل به بیهوده ای مکن مشغول
که فلان ژاژخای می خاید.ناصرخسرو.
ژاژخای. ( اِخ ) لقب طیان شاعر. رجوع به ژاژخا و طیان شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - خاینده گیاه موسوم به ژاژ ۲ - بیهوده گوی ترفندباف .
لقب طیان شاعر است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم