چرخنده

لغت نامه دهخدا

چرخنده. [ چ َ خ َ دَ / دِ ] ( نف ) چرخ زننده. دوار. گردان. گردنده. گردگردان. آنکه بدور خود یا بدور دیگری چرخد. رجوع به چرخ و چرخندگی شود.

فرهنگ عمید

چرخ زننده، گردنده، کسی یا چیزی که دور خود یا دور دیگری بچرخد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) کسی یا چیزی که دور چیزی چرخد گرد گردنده .

فرهنگستان زبان و ادب

{rotator} [فیزیک] سامانه ای کوانتومی که حرکتش مانستۀ چرخش کلاسیک است متـ . فرفره top

ویکی واژه

چرخ‌زننده؛ گردنده؛ کسی یا چیزی که دور خود یا دور دیگری بچرخد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال شمع فال شمع فال انبیا فال انبیا فال قهوه فال قهوه