چاروا

لغت نامه دهخدا

چاروا. [ چارْ ] ( اِ رکب ) چارپا. مرکب سواری. ( برهان ) ( آنندراج ). مرکب چهار پا اعم از اسب یا الاغ یا اشتر. ( لغت محلی شوشتر خطی ) هرحیوان که بر چهارپا رود. حیوان بارکش. ماشیة. مال. اسب. الاغ. قاطر. شتر. مرکب. ستور. بارگی. دایرة؛ چیزی که محاذی آخر خوردگاه چاروا افتد. ( منتهی الارب ) :
چاروایی دوسه و یک دو غلام
چاروا هم به کری خواهم داشت.خاقانی.نه محقق بود نه دانشمند
چاروایی بر او کتابی چند .سعدی.|| هر چیزی که چهارپا داشته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). || الاغ. حمار. درازگوش. یعفور. ( غالب دهات خراسان و در تداول روستائیان آنجا ). و رجوع به چارپا شود.

فرهنگ معین

(اِمر. ) چارپا، اسب ، خر، استر.

فرهنگ عمید

حیوان بارکش، مانند اسب، الاغ، استر، و شتر.

فرهنگ فارسی

چهارپا، حیوان بارکش، اسب، الاغ، استر، شتر
( اسم ) حیوان بارکش مانند اسب خر استر و شتر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم