پیموده

لغت نامه دهخدا

پیموده. [ پ َ / پ ِ دَ / دِ ] ( ن مف ) با پیمانه سنجیده. مکیّل. ( منتهی الارب ). مکیول. ( منتهی الارب ): اکتیال ؛ پیموده فاستدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || طی کرده. سپرده :
ز خاور همی آمد این ، آن ز روم
بسی یافته رنج و پیموده بوم.اسدی.- پیموده شدن ؛ گذشتن. سپری شدن :
پیموده شد از گنبد بر من چهل و دو
جویای خرد گشت مرا نفس سخنور.ناصرخسرو.

فرهنگ معین

(پِ دِ ) (ص مف . ) ۱ - اندازه گیری شده . ۲ - طی کرده ، سپرده .

فرهنگ عمید

۱. اندازه گیری شده.
۲. درنوردیده، راهی که رفته شده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- با پیمانه سنجیده مکیل : اکتیال پیموده فاستدن : زمان از دهر بحرکات فلک بحرکات پیموده است که نام آن روز و شب و ماه سال و جز آنست و دهر زمان تا پیموده که مراو را آغاز و انجام نیست . ۲- طی کرده سپرده : زخاور همی آمد این آن ز روم بسی یافته رنج و پیموده بوم . ( گرشا. لغ. )

ویکی واژه

اندازه گیری شده.
طی کرده، سپرده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ارمنی فال ارمنی فال کارت فال کارت فال زندگی فال زندگی