پیشکش کردن

لغت نامه دهخدا

پیشکش کردن. [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تقدیم کردن. هدیه کردن کهتر چیزی را بمهتر :
دستارچه ای پیشکشش کردم گفت
وصلم طلبی زهی خیالی که تراست.حافظ.رجوع به پیشکش و شواهد آن شود.

فرهنگ معین

(کِ. کَ دَ ) (مص م . ) تقدیم کردن هدیه ای به کسی .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تقدیم کردن کوچکتر ببزرگتر هدیه ای را : دستارچه ی پیشکشش کردم گفت : وصلم طلبی زهی خیالی که تراست . ( حافظ )

ویکی واژه

تقدیم کردن هدیه‌ای به کسی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال مکعب فال مکعب فال مارگاریتا فال مارگاریتا