پیش تاز

لغت نامه دهخدا

پیش تاز. ( نف مرکب ) آنکه قبل از دیگران برابر رود. آنکه بجلو تازد.طلایه. ج ، پیش تازان ؛ پیش تاز عرصه بلاغت یا شجاعت.

فرهنگ معین

(ص فا. ) پیشرو، طلایه دار.

فرهنگ عمید

۱. سواره ای که جلوتر از دیگران بتازد.
۲. کسی که پیش از دیگران به دشمن حمله کند.

فرهنگ فارسی

کسی که جلوترازدیگران بتازدبه سوی دشمن
( صفت ) ۱- آنکه قبل از دیگران رود آنکه بجلو تازد آنکه جلو کاروان یا دسته ای بتازد. ۲- مقدم پیشرو : پیشتاز عرص. بلاغت. ۳- آنکه در مقدم. گروهی از سپاهی تازد طلایه مقدمه : پیش تازان توپخانه .

ویکی واژه

پیشرو، طلایه دار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال نخود فال نخود فال فنجان فال فنجان فال تک نیت فال تک نیت