پی سپار

لغت نامه دهخدا

پی سپار. [ پ َ / پ ِ س ِ ] ( نف مرکب ) رونده و راهرو. ( برهان ) :
باد بهار بین که چو فراش خانگی
در دشت و کوه شد به گه صبح پی سپار.ابن یمین.|| ( ن مف مرکب ) پی سپر. لگدکوب و پایمال. ( برهان ).

فرهنگ معین

(پِ یا پَ. س ِ ) (ص فا. ) رونده ، راهرو.

فرهنگ عمید

۱. رهسپار، رونده، راهرو، پی سپارنده: باد بهار بین که چو فراش چست خاست / بر دشت و کوه شد به گه صبح پی سپار (ابن یمین: ۸۳ ).
۲. (صفت مفعولی ) = پاسپار
* پی سپار کردن: (مصدر متعدی ) لگدمال کردن، پایمال کردن.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- رونده راهرو : باد بهار بین که چو فراش خانگی در دشت و کوه شدن بگه صبرپی سپار. ( این یمین )

ویکی واژه

رونده، راهرو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال درخت فال درخت فال ای چینگ فال ای چینگ