پی درو

لغت نامه دهخدا

پیدرو. [ رُ ] ( اِخ ) نام خلیفه دوم عیسی علیه السلام :
نزدیک کمینه عالم تو
انتونی و پیدروست ملزم.حاذق گیلانی ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

آنچه از محصول که پس از درو کردن در مزرعه باقی بماند، کاهین.

ویکی واژه

(کشاورزی) [قدیمی] آنچه از محصول که پس از درو کردن در مزرعه باقی بماند؛ کاهین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال شمع فال شمع