پزد

لغت نامه دهخدا

پزد. [ پ َ ]( اِ ) خون باشد که بعربی دم گویند و بعضی بمعنی جان گفته اند که بعربی روح خوانند. ( برهان قاطع ). روان.

فرهنگ معین

(پَ ) (اِ. ) خون ، جان .

فرهنگ فارسی

خون باشد که بعربی دم گویند و بعضی بمعنی جان گویند که بعربی روح خوانند روان

ویکی واژه

خون، جان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش