پرورش دادن

لغت نامه دهخدا

پرورش دادن. [ پ َرْ وَ رِ دَ ] ( مص مرکب ) پروردن. پروریدن. پروراندن. پرورانیدن. تربیت کردن. بزرگ کردن. تأدیب. تعلیم. اِلماظ. ترشیح. تیمار کردن. پرستاری کردن. مراقبت کردن : و ایزد تعالی آفتاب را از نور بیافرید و آسمانها و زمینها را بدو پرورش داد. ( نوروزنامه ). || غذا و طعام دادن. تغذیه کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پروراندن

ویکی واژه

allevare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم