پرنداخ. [ پ َ رَ ] ( اِ ) تیماج و سختیان. ( برهان ). ساغری سوخته. کیمخت : گفتم میان گشائی گفتا که هیچ تابم ( ؟ ) زد دست بر کمربند بگسست او پرنداخ.عسجدی.فرهنگ رشیدی پرنداخ با جیم آورده بی ذکر شاهدی. و رجوع به برنداخ شود. گورگانی. گوزگانی. گوژگانی. ( برهان ).
فرهنگ معین
(پَ رَ ) (اِ. ) تیماج ، سختیان ، تسمه یا کمربند که از تیماج درست کنند.
فرهنگ عمید
تسمه یا کمربندی که از تیماج درست کنند، تیماج، ساختیان، سختیان.
فرهنگ فارسی
( اسم ) تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت .
ویکی واژه
تیماج، سختیان، تسمه یا کمربند که از تیماج درست کنند.