پر شدن

لغت نامه دهخدا

پرشدن. [ پ ُ ش ُدَ ] ( مص مرکب ) مملو گشتن. امتلاء. ملاء :
سرچشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.سعدی. || بسیار شدن :
پشه چو پر شد بزند پیل را
با همه تندی و صلابت که اوست.سعدی.- پر شدن آوند ؛ تمذّج.
- پر شدن شکم ؛ اندراع. اکتظاظ.

فرهنگ معین

(پُ. شُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - لبریز شدن . ۲ - فراوان شدن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- مملو گشتن ممتلی شدن امتلائ . ۲- فراوان شدن بسیار شدن . یا پر شدن گوش ( کسی ) از...یا پر شدن قفیز. ۱- لبریز شدن پیمانه . ۲- سپری شدن چیزی . ۳- مردن کشته شدن. ۴- تمام شدن پیمان. صبر برسیدن شکیب . یا پر شدن پیمانه. ۱- شکیبایی بپایان آمدن . ۲- عمر بسر آمدن رسیدن اجل .

فرهنگستان زبان و ادب

[فیزیک] ← باردار کردن

ویکی واژه

لبریز شدن.
فراوان شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت