لغت نامه دهخدا
پایک. [ ی َ ] ( اِ مصغر ) تصغیر پای. پای کوچک. و در کلمات مرکب مانند چار پایک و پنج پایک آید. || پیاده. ( غیاث اللغات ).
پایک. [ ی َ ] ( اِ مصغر ) تصغیر پای. پای کوچک. و در کلمات مرکب مانند چار پایک و پنج پایک آید. || پیاده. ( غیاث اللغات ).
۱. پای کوچک.
۲. (زیست شناسی ) قسمتی از قارچ که کلاهک بر روی آن قرار دارد.
پای کوچک، قارچ که کلاهک برروی آن قراردارد
( اسم ) ۱- پای کوچک . ۲- پای. کوچک در برجستگیهای مغز .
{stipe} [زیست شناسی- علوم گیاهی] پایۀ برگ که غالباً در مادگی بَر یا سرخس ها یا پایۀ خاک رُست خزه ای ها (sporophyt of mosses ) دیده می شود
پایک ( به انگلیسی: Pedicel ) در گیاه شناسی به اولین میانگرهٔ شاخه در زیر نهنج، گفته می شود. دومین میانگره در زیر یک گل منفرد ممکن است دمگل نامیده شود. به عبارتی دیگر یک قسمت از ساقه یا شاخه که تعدادی پایک را نگاهداری می کند دمگل نامیده می شود.