پاسیده

لغت نامه دهخدا

پاسیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) نگاهبانی شده. پاس داشته.

فرهنگ معین

(دِ ) (ص مف . ) نگاهبانی شده ، پاس داشته .

فرهنگ عمید

۱. پاس داشته.
۲. نگهبانی شده.
۳. لمس شده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) لمس شده مس شده ملموس .
نگاهبانی شده پاس داشته

ویکی واژه

نگاهبانی شده، پاس داشته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا فال احساس فال احساس