لغت یاب
|
دیکشنریها
دیکشنری تخصصی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
ویکی واژه
نصب
پاسیده
لغت نامه دهخدا
پاسیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) نگاهبانی شده. پاس داشته.
فرهنگ معین
(دِ ) (ص مف . ) نگاهبانی شده ، پاس داشته .
فرهنگ عمید
۱. پاس داشته.
۲. نگهبانی شده.
۳. لمس شده.
فرهنگ فارسی
( اسم ) لمس شده مس شده ملموس .
نگاهبانی شده پاس داشته
ویکی واژه
نگاهبانی شده، پاس داشته.
گزارش محتوای نامناسب
بیا فالت رو بگیرم!!!
بزن بریم
فال پی ام سی
فال ماهجونگ
فال فنجان
فال جذب