وقایع

لغت نامه دهخدا

وقایع. [ وَ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ وقیعة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- وقایع العرب ؛ ایام حروب و اخبار ایشان. ( از منتهی الارب ). روزهای جنگ تازیان و داستانهای تازیان. ( ناظم الاطباء ). اخبار کارزارها. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
|| در تداول ، سرگذشت ها. اتفاقات. رویدادها وحوادث و احوال. ( آنندراج ). در تداول فارسی وقایع جمع واقعه گرفته میشود. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(وَ ی ) [ ع . وقائع ] (اِ. ) جِ وقیعه ، حوادث ، سرگذشت ها.

فرهنگ عمید

۱. = واقعه
۲. (تصوف ) حالات روحی که بر سالک عارض می شود.

فرهنگ فارسی

حوادث و آسیب هاوسرگذشت هاوصدمات
(اسم ) جمع وقیعه ( وقیعه ) . ۱- آسیب جنگ . ۲- جنگ پیکار. ۳- سرگذشتها اتفاقات : (( بر کیارق ... بروزگار او حوادث و وقایع بسیار افتاد . ) ) یا وقایع عرب . روزهای جنگ تازیان و داستانهای آنها. توضیح در تداول ایرانیان وقایع جمع ((واقعه ) ) گرفته میشود .

ویکی واژه

وقائع
جِ وقیعه ؛ حوادث، سرگذشت‌ها.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم