ورمال

لغت نامه دهخدا

ورمال. [ وَ ] ( نف مرکب ) فرارکننده. ( ناظم الاطباء ).
- وردار و ورمال ؛ آنکه چیزی را برمیدارد و فرار میکند. ( ناظم الاطباء ).
- ورمال آقا را دمش دادن ؛ چیزی را برداشتن و بردن و خوردن. چپو کردن. سر خوراکی ریختن و یک باره آن را تمام کردن. ( فرهنگ فارسی معین از فرهنگ عامیانه جمال زاده ).
- ورمال زدن یا ورمال کردن ؛ گریختن از ترس.

فرهنگ معین

(وَ ) نک وردار و ورمال . ، ~ آقا را دمش دادن چیزی را برداشتن و بردن و خوردن ، چپو کردن ، سر خوراکی ریختن و یکباره آن را تمام کردن .

دانشنامه عمومی

ورمال (هامون). ورمال روستایی در دهستان لوتک بخش مرکزی شهرستان هامون استان سیستان و بلوچستان ایران است و جمعیت آن براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، ۳۰۰ نفر ( ۷۹ خانوار ) بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال جذب فال جذب فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چای فال چای