لغت نامه دهخدا ورانداز. [ وَ اَ ] ( اِمص مرکب ) بازدید. تخمین. ( فرهنگ فارسی معین ). نگاه ژرفی است که از روی خریداری به کسی یا چیزی یا جائی کرده شود. ( آنندراج ). رجوع به ورانداز کردن شود.
فرهنگ معین (وَ. اَ ) (اِ. ) ۱ - اندازه (جامه و غیره ). ۲ - نقشه ، مسوده . (وَ اَ ) (اِمص . ) بازدید، تخمین .
فرهنگ عمید ۱. برانداز، بازدید.۲. تخمین.* ورانداز کردن: (مصدر متعدی )۱. دید زدن.۲. اندازۀ چیزی را به نگاه تعیین کردن، برآورد کردن.