وجنات. [ وَ ج َ ] ( ع اِ ) ج ِ وجنة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( دهار ). ج ِ وجنه که به معنی رخساره آدمی باشدو موی ریش در آنجا نمیروید و آن پهلوی بینی و زیر چشم میباشد و آن موضوع اگرچه جز رخساره است مگر مجازاً رخساره را گفته میشود. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) : و اشک ندامت بر صفحات وجنات از فواره دیدگان رها کرد. ( سندبادنامه ص 153 ). رجوع به وجنة شود.
فرهنگ معین
(وَ جَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ وجنه .
فرهنگ عمید
رخسار، چهره.
فرهنگ فارسی
جمع وجنه (اسم ) جع وجنه رخسار : (( آن نازنین چنان منفعل شد که حالتی بزنان مخصوص است واقع شد و اثر شرم و خجالت بر صفحات و جنات او ظاهرگشت ... ) )