واپس. [ پ َ ] ( ق مرکب ) بازپس. و با لفظ افکندن به معنی در پس انداختن چیزی را. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). || عقب و پشت سر. || بعد از آن و پس از آن و از آن پس. || باز و دوباره. || در عوض. || ( ص مرکب ) دل واپس ؛ نگران و منتظر و چشم براه. || ( اِ ) آزار و جفا. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وا شود. || ( حرف اضافه ) عقب. پشت سر.
فرهنگ معین
(پَ ) (ق . ) عقب ، دنبال .
فرهنگ عمید
بازپس، عقب، دنبال. * واپس آمدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] بازپس آمدن، باز آمدن. * واپس رفتن: (مصدر لازم ) پس رفتن، عقب رفتن.
فرهنگ فارسی
بازپس، عقب، دنبال دنبال بعد از: ((و آن را که در نفر اول آید عند الضروره قبل الزوال روا بود اگر تواپس زوال افتد بر توقف میباشد . ) ) باز پس . یا عقب و پشت سر