وانمود
وانمود. [ ن ُ / ن ِ /ن َ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) وانمودن. || بیان. اظهار. اقرار. اثبات. تعبیر. شرح. ( ناظم الاطباء ). || نشان دادن چیزی برخلاف حقیقت.
(نُ ) (مص مر. ) ظاهرسازی ، تظاهر به انجام کاری .
( مصدر اسم ) ارائه چیزی بر خلاف حقیقت .