هوید. [ هَُ وَ /وِ ] ( اِ ) جهاز شتر و آن بمنزله پالان او است و بعضی گویند این به فتح اول و کسر ثانی است و آن گلیمی است پشم آگنده که آن را بر دور کوهان شتر درآورند. ( برهان ). جهاز شتر. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) : گاه گویند فلان اشتر گم کرده هوید گاه گویند فلان ترک بیفکنده کلاه.فرخی.برآوردم زمامش تا بناگوش فروهشتم هویدش تا به کاهل.منوچهری ( از آنندراج ).به حلم و زیرکی و حکمت شتربانان به شال و تنگ و پلاس و هوید و پوش و نوار.سوزنی ( از آنندراج ).رجوع به هَوید شود. هوید. [ هََ ] ( اِ ) گلیمی که گرداگرد کوهان شتر کشند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج از سروری از سامی ) : ورا جای بر زنده پیلی سپید مهان ، بر هیونان عودی هوید.اسدی ( گرشاسب نامه ).تو هنوز از روی رعنایی ز بهرلاشه ای گاه دربند هویدی گاه دربند مهار.سنایی ( از آنندراج ).
فرهنگ معین
(هَ وِ یا هُ وَ ) (اِ. ) ۱ - نمدی که گرداگرد کوهان شتر می گذارند. ۲ - پالان ، زین .
فرهنگ عمید
۱. جهاز شتر: تو هنوز از راه رعنایی زبهر لاشه ای / گاه در نقش هویدی گاه در رنگ مهار (سنائی۲: ۱۳۰ ). ۲. تکۀ نمد که گرداگرد کوهان شتر می گذارند، نمدزین.