هلل

لغت نامه دهخدا

هلل. [ هَُ ل ُ ] ( اِ ) حضض است که دوایی باشد به جهت جمیع ورم ها و بستن خون ، وآن مکی و هندی هر دو باشد. بهترین آن مکی است و آن را از عصاره مغیلان میسازند، و نوعی هم هست شیرازی که آن را از عصاره برگ سگ انگور میسازند و شیرازیان آن را هلل مشکک خوانند و هندی را از عصاره فیل زهره به عمل می آورند، و به این معنی به جای لام آخر، کاف هم به نظر آمده است. ( برهان ). هلک. رجوع به هلک شود.
هلل. [ هََ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ هلة. || ترس. ( منتهی الارب ). || باران نخست. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || آواز بارش باران. ( منتهی الارب ). || مغز پیل ، و آن زهر است که در یک ساعت کشد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || تنیده تننده. ( منتهی الارب ). تنیده ٔعنکبوت. ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) تنیدن عنکبوت خانه را. ( منتهی الارب ). رجوع به هلة شود.

فرهنگ معین

(هُ لُ ) (اِ. ) عصارة فیل زهره را گویند که به نام های حضض و حضیض نیز خوانده می شود.

فرهنگ فارسی

(اسم ) عصار. ذیل زهرهراگویند که بنام های حضض وحضیض نیزخواندهمیشود.
جمع هله ترس

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۵(بار)

ویکی واژه

عصارة فیل زهره را گویند که به نام‌های حضض و حضیض نیز خوانده می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چای فال چای فال کارت فال کارت