هست و نیست

لغت نامه دهخدا

هست و نیست. [ هََ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کون و فساد. بودونبود. رجوع به ترکیب های مدخل هست شود. || تمام دارایی. مایملک : هست ونیست من همین خانه است ؛ جز این چیزی ندارم. ( یادداشت به خط مؤلف ).

فرهنگ معین

(هَ تُ )(اِمر. )(عا. )همة موجودی و دارایی .

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- وجودوعدم . ۲- سبب وایجاب . ۳- دارایی وتهیدستی ثروت وفقر. ۴- دارایی مایملک کل موجودی : (( دیشب منزل ما رادزد زد وهست ونیستمان رابرد. ) )

ویکی واژه

(عا.)
همة موجودی و دارایی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم