هامال

لغت نامه دهخدا

هامال. ( ص ، اِ ) همال. قرین. نظیر. شبه و مانند. همتا. مساوی. برابر و همراه. ( لغت فرس اسدی ) ( انجمن آرا ) ( جهانگیری ). مرکب از هام ( =هم )و آل. پسوند آل در کلمات دیگر هم ، مانند: چنگال ( چنگ آل ) و کوپال ( کوپ آل ) و دنبال ( دنب آل ) آمده و دورنیست ادات نسبت باشد. ( یادداشت مؤلف ) :
این آتش و این باد و سیماب و ز پس خاک
هر چار موافق نه به یک جا و نه هامال.خسروی.از او بستدی نیز هر سال باژ
چرا داد باید به هامال باژ.دقیقی.|| انباز. شریک. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(اِ. ص . ) نک . همال .

فرهنگ عمید

همتا، نظیر، قرین.

فرهنگ فارسی

(صفت اسم ) ۱- همتا قرین نظیر : ((این آتش واین بادوسیم آب وزپس خاک هر چار موافق نه بیک جا و نه هامال . ) ) ( خسروی ) ۲-انبار شریک .

فرهنگستان زبان و ادب

{palindrome} [زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری] یک توالی از قطعه ای از دِنای دورشته ای که خوانش آن از دو جهت متقابل یکسان باشد متـ . توالی هامال palindrome sequence

ویکی واژه

نگاه کنید همال.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال آرزو فال آرزو فال مارگاریتا فال مارگاریتا استخاره کن استخاره کن