۱- (صفت ) نیمه نصفه : (( بشاه بهرام که حالا باید برای خودش نیمچه مردی شده باشد بگو ... ) ) ۲ - ( اسم ) جوج. تازه از تخم در آمده . ۳ - بالا پوش کوتاه : (( چو سبز نیمچ. علم نیمکش کردی سیاه چهره شود راست جهل چون فرنج . ) ) (( سنجر ... بیشتر اوقات قبائ زند نیجی پوشیدی ... و نیمچ. پوستین بره داشتی ) ) ۴- دندان نهنگ : (( صدف مغفر بر سر نهاد نهنگ نیمچه بکشید . ) ) ۵ - تفنگ کوتاه . ۶- ( صفت ) هنوز بکمال نرسیده غیر کامل و جوان: ((امین الدوله و حاجی میرزا محمدرضا و یکی دو نفر نیمچه آخوند دیگر... ) )