نفار

لغت نامه دهخدا

نفار. [ ن ِ ] ( اِ ) بنای چوبین دوطبقه. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نپار شود.
نفار. [ ن ِ ] ( ع مص ) رمیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). ترسیدن و دور گردیدن. ( منتهی الارب ). نفور. نفر. نفران. ( المنجد ). رجوع به نَفر شود. || فزع کردن. ( از متن اللغة ). || منافرت. ( یادداشت مؤلف ). رمندگی. اسم مصدر است ، گویند: فی الدابة نفار. ( از اقرب الموارد ). اسم است از نُفور . ( متن اللغة ). || رفتن قوم برای کاری و همه یکبار پیش آمدن در آن. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). رفتن قوم برای کار یا جنگ. نفور. نفیر. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) : سواران تاتار و مردان بأس و نفار و بؤس و کارزار از مکامن و جدار بدوانیدند. ( جهانگشای جوینی ). دروازه بگشادند و در نفار و مکاوحت بربستند. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (مص ل . ) رمیدن ، دور شدن .

فرهنگ عمید

رمیدن، دور شدن.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) دوری کردن رمیدن . ۲ - ( اسم ) دوری رمیدگی .
بنای چوبین دو طبقه .

ویکی واژه

رمیدن، دور شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس فال ورق فال ورق فال انبیا فال انبیا