نشاف

لغت نامه دهخدا

نشاف. [ ن َ ] ( اِ ) جنون. دیوانگی. خبط. ( غیاث اللغات از لطایف اللغات ) ( آنندراج ) :
که چرا پیغام خامی از گزاف
بردم از بی دانشی و از نشاف.مولوی.
نشاف. [ ن ِ ] ( اِ ) خشکی دهان از شدت گرسنگی. ( از ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). || نادانی. غفلت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نَشاف شود.
نشاف. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نشفة. رجوع به نشفة شود.
نشاف. [ ن َش ْ شا ] ( ع ص ) جاذب. در خود کشنده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
- کاغذ نشاف ؛ کاغذی که بدان خط تازه نبشته را بخشکانند. ( ناظم الاطباء ). نشافه.آب خشک کن. مرکب خشک کن.
|| آن که گرده نان بر سر دیگ تر کندو تنها خورد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). و تأنیث آن نشافة است. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(نَ شّ ) [ ع . ] (اِ. ) کاغذ نشاف : کاغذ خشک کن ، کاغذی که رطوبت جوهر و مرکب را جذب کند.

فرهنگ عمید

تکه ای پارچه که برای خشک کردن آب و رطوبت چیزی به کار ببرند، رومال، دستمال.
دیوانگی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) یاکاغذنشاف .کاغذخشک کن کاغذی که رطوبت جوهرومرکب راجذب کند.
خشکی دهان از شدت گرسنگی . یا نادانی . غفلت .

ویکی واژه

کاغذ نشاف: کاغذ خشک کن، کاغذی که رطوبت جوهر و مرکب را جذب کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ای چینگ فال ای چینگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی